آقا جان مدد...
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد….
راز شب تا بر ملا خواهد شد،…..
در راه،عزیزی ست که با آمدنش…..
هر قطب نما،قبله نما خواهد شد
دلنوشته دختر جامانده
من به جا ماندن از این قافله عادت کردم
و شما را فقط از دور ، زیارت کردم
نوش جانش بشود هر که حرم رفت، حسین
خودمانیم ، ولی ، گاه ، حسادت کردم
یه سال دیگه هم بدون زیارت????
نزدیکِ اربعین، دلِ جا مانده ها گرفت…
یک بینوا برای خودش ربنا گرفت…
هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟
از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت…
آقا مگر “بَدان” به حریمت نمیرسند؟
پس “حُر” که بود که جام بلا گرفت…؟
باشد؛ محل نده… نبرم اربعین حرم…
اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت…
آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت:
نوکر ز اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت…
اما ز راهِ دور؛ سلام حضرت حسین…
بارانِ اشک، از این روضه ها گرفت…